5 زبان عشق
کلید روابط
ما مخلوقاتی هستیم که با یکدیگر ارتباط داریم. همه انسان ها به صورت اجتماعی زندگی می کنند و اکثر افراد به دنبال تماس و ارتباطات اجتماعی هستند. در فرهنگ غرب، انزوا به مثابه یکی از تلخ ترین کیفرها نگریسه می شود . حتی مجرمان خواهان حبس انفرادی نیستند.
هرقدر روابط مثبت و حمایت گر باعث لذتی عظیم می شوند، روابط ضعیف و منفی درد و رنج عمیق به بار می آورند. من به جرات می توانم بگویم که بزرگ ترین لذت زندگی در روابط خوب نهفته است، و عمیق ترین دردها در روابط بد.
نقش والدین
عدم عشق والدین اغلب اوقات فرزندان را وادار می کند تا در جایی دیگر به دنبال عشق بگردند. این جست و جو اکثرا به بیراهه می کشد و یاس و دلسردی بیشتر به بار می آورد.
همه روابط شما از رابطه با والدین تان نشات می گیرد و ماهیت آن تاثیر مثبت – یا منفی – برهمه روابط دیگر خواهد داشت.
بسیاری از مجردها از سوی یکی از والدین یا هردوی آن ها احساس بی محبتی کرده اند . آن ها برای جبران این خلاء ، خود را غرق کار و کوشش ساخته و در بسیاری از حوزه ها به اهداف ستودنی دست یافته اند ، اما در زمینه ایجاد رابطه با سایر افراد فوق العاده ناموفق بوده اند. اکثر آن ها مدام می پرسند : (( من برای ایجاد روابط موفق و مثبت چه چیزی را باید در مورد عشق بیاموزم؟ )) درک پنج عشق به این پرسش پاسخ خواهد داد.
واقعیت دیگری که در مورد روابط وجود دارد این است که هیچ رابطه ای هرگز ایستا نیست. همه ما تغییراتی را در روابطمان تجربه می کنیم، اما عدهکمی از ما درباره این که چرا رابطه ای بهتر یا بدتر می شود به تعمق می پردازیم. اکثر کسانی که طلاق گرفته اند ابتدا با هدف طلاق ازدواج نکردند. در واقع اکثر آن ها هنگام ازدواج فوق العاده خوشحال بودند. آن ها رابطه زناشویی خود را مثبت، مهرآمیز و دلگرم کننده توصیف می کردند. پس واضح است که بعدا بلایی بر سر رابطه شان آنده است. زمانی که آن ها از هم طلاق می گرفتند می گفتند : (( همسر من نامهربان ، بی توجه ، خودخواه و گاه واقعا پست و بدجنس است )). جالب این جاست که همسر آن ها هم همین چیزها را در مورد آن ها می گفت. ظاهرا زندگی زناشویی آن ها تلخ شده بود ، اما چرا ؟
مراحل یک رابطه عاشقانه
اکنون که سالانه هزاران ازدواج به طلاق می انجامد، آیا زمان آن فرا نرسیده که دیگر نپرسیم چرا؟ چرا ازدواج های خوب ، بد از آب در می آید؟ چرا مردم دوباره مجرد می شوند؟
ابراز عشق به زبان صحیح
مشکل اینجاست که ما طبعا مایلیم به زبان عشق خودمان صحبت کنیم. یعنی ما با همان زبانی که خودمان احساس عشق می کنیم عشق مان به دیگران را ابراز می کنیم. اما اگر زبان اصلی عشق فرد مقابل متفاوت باشد، ابراز محبت ما همان معنایی را برای او نخواهد داشت که برای ما دارد.
به این دلیل است که هزاران زوج مایوس و دلسرد هستند. سام مرد مجردی است که درباره نامزدش می گوید: (( من او را نمی فهمم. او می گوید احساس می کند که من دوستش ندارم. چطور ممکن است او عشق را احساس نکند؟ من هرروز به او می گویم دوستش دارم. هرروز از او تعریف می کنم و به او می گویم چقدر قشنگ است . او چطور می تواند محبت مرا احساس نکند؟))
مشکل این جاست که زبان عشق نامزد او خدمت کردن است نه کلام تایید آمیز. نامزدش با خود فکر می کند اگر او مرا دوست داشت برایم کاری انجام می داد و کمک می کرد. وقتی او به خانه ام می آید تلویزیون تماشا می کند، در حالی که من دارم ظرف ها را می شویم. او هرگز در هیچ کاری به من کمک نمی کند. من از حرف های او خسته شده ام. او مدام می گوید : دوستت دارم ، دوستت دارم، اگر او واقعا دوستم داشت کاری برای من می کرد . من هرکاری برای او می کنم اما او هیچ کاری برای من نمی کند. این سناریو در مورد هزاران زوج تکرار می شود. هرکسی به زبان عشق خودش صحبت می کند و نمی فهمد که چرا طرف مقابل محبت او را احساس نمی کند. اگر ما بخواهیم طرف مقابل مان عشق مارا احساس کند باید زبان اصلی عشق او را کشف کنیم و به ان زان سخن بگوییم.
به این ترتیب بسیاری از روابط عاشقانه دچار مکل می شوند، خصوصا اگر طرفین دوسال اول عشق پرشور را پشت سر گذاشتنه باشندو اغلب اوقات در این نقطه رابطه به هم می خورد و هر یک از زوجین به راه خود می روند. علت این نیست که آن ها زوج خوبی را تشکیل نمی دادند، بلکه آن ها عشق عاطفی ای را که نسبت به یکدیگر احساس می کردند از دست دادند. اغلب اگر آن ها می توانستند زبان اصلی عشق یکدیگر را کشف کنند و صحبت با آن را بیاموزند رابطه شان ترمیم و بار دیگر زنده می شود.
پنج زبان عشق در مورد همه روابط انسانی کاربرد دارد.
برخی از مجرد ها محبت پدر و مادرشان را احساس نمی کنند. علت این نیست که پدر و مادرشان آن ها را دوست ندارند، بلکه آن ها صرفا به زبان اصلی عشق فرزندشان حرف نمی زنند. بسیاری از مجردها در زمینه شغلی موفق نبوده اند و علت هم عدم مهارت آن ها در انجام دادن کارها نبوده بلکه آن ها هرگز یاد نگرفته اند نسبت به همکاران یا کارفرمایان خود ابراز قدردانی کنند. در نتیجه رابطه آن ها دشوار شده و بهره وری پایین آمده و اغلب اوقات آن ها را وادار کرده تا به دنبال شغل دیگری بروند، یا از آن ها خواسته شده که شغل شان را ترک کنند. عده دیگری نیز هستند که از دوستی های دراز مدت که خودشان یا دوستان شان احساس محبت نمی کنند خسته شده اند و از این که ارزش کارهایشان دانسته نمی شود و باید برای درک کردن یکدیگر مدام تقلا کنند دلسرد شده اند .
یادگیری صحبت به زبان عشق فرد مقابل کلید بهبود همه روابط انسانی است.
همه ما شدیدا تحت تاثیر کلماتی قرار داریم که طی سال ها شنیده ایم . برخی مجردها در محیطی بزرگ شده اند که آکنده از واژه های مثبت بوده است. آن ها کلماتی شنیده اند که بر جوانب خوشایند، سرورآمیز و زیبای زندگی تاکید داشته است. بقیه در محیطی بزرگ شده اند که زبان منفی در آن حاکم بوده است. کودکانی که در این محیط های متفاوت بزرگ می شوند کلمات کاملا متفاوتی می شنوند که شخصیت های به کلی متفاوت و الگوهای رفتاری شدیدا مغایر هم را به وجود می آورد. این ضرب المثل کهن به درستی بر تاثیر واژه ها تاکید کرده که می گوید : (( زبان قدرت زندگی و مرگ را دارد )).
اگر واژه ها چنین قدرت و تاثیری دارند، به خوبی می توان فهمید که کلمات تایید آمیز یکی از 5 زبان اساسی عشق هستند. همچنین واضح است افراد کجردی که در محیط کلامی منفی بزرگ شده اند در زمینه صحبت به زبان کلام تایید آمیز، بیشتر مشکل دارند. برای بعضی از آن ها این کار به معنی فراگیری فرهنگ لغات جدیدی است که همزمان با آن باید سعی کنند واژه های منفی ای را که به راحتی بر زبان شان جاری است پاک کنند. این کار مستلزم این است که آن ها یاد بگیرند واقعا به کلام تایید آمیز دیگران نیز گوش کنند.
خبر خوب اسن است که میتوان همه ی این زبان ها را یاد گرفت.
روی یادگیری بیان کلمات تایید آمیز و دریافت آن ها تمرکز می کنیم. این زبان اصلی عشق بعضی از مردم است. اما همه ما باید بتوانیم به این زبان صحبت کنیم همه ما از شنیدن تعریف و تمجید لذت می بریم. حالا چگونه می توانیم این زبان را به بهترین وجه بیاموزیم و مورد استفاده قرار دهیم.
برای بعضی از مجردها ، کلام تایید آمیز به منزله زبان مادر شان است. آن ها در محیط مثبت بزرگ شده اند، واژه های تایید آمیز بسیاری را در دوران کودکی شان شنیده اند، و صحبت به این زبان برای آن ها نسبتا آسان است زیرا آن ها سال های متمادی این زبان را تمرین کرده اند. این ها مجردهایی هستند که در محیط اجتماعی شان به عنوان افراد تشویق کننده شناخته شده اند. آن ها دائما دیگران را تشویق می کنند، تایید می کنند، و قدردانی و تحسین خود را نسبت به دیگران ابراز می کنند.
صحبت به لهجه های کلام تایید آمیز
تشویق
کلام تایید آمیز یکی از پنج زبان اصلی عشق است. اما در این زبان ، لهجه های متعددی هم وجود دارد.
واژه تشویق در زبان انگلیسی یعنی (( شهامت بخشیدن )) همه ما در بعضی زمینه ها احساس ناامنی می کنیم. ما شهامت نداریم و عدم شهامت اغلب اوقات مانع از ان می شود که کارهای مثبتی را که می خواهیم ، انجام بدهیم.
استعداد نهفته در وجود همکار یا همکلاسی شما، شاید منتظر کلام تشویق آمیز شما باشد تا بیدارشود.
دوستی به شما می گوید: (( باید وزن کم کنم )). پاسخ شما چیست؟ آیا دلسردش می کنید و می گویید (( همه ما باید وزن کم کنیم ؟ )) آیا تشویقش می کنید و می گویید : (( این سخت ترین کار در دنیاست )) ، یا (( حتی اگر هم وزن کم کنی بعد از مدتی دوباره چاق می شی )) یا با کلام خود تشویقش می کنید و مثلا می گویید : (( اگر واقعا تصمیم بگیری ، می دونم که موفق می شی چون تو از آن آدمایی هستی که به هدف شان می رسند ))
تحسین
بعد لهجه ستایش و تحسین را داریم : یعنی تایید و تحسین موفقیت فرد دیگر.
گهگاه ما احتیاج داریم کسی به پشت مان بزند و بگوید : (( آفرین ، عجب کار خارق العاده ای کردی. واقعا این کار تو را دوست دارم . کارت عالی است . )) تصورش را بکنید که اگر هریک از ما به جای توجه به خطاها و نواقص یکدیگر ،شروع به تحسین و ستایش یکدیگر می کردیم چه اتفاقی در دنیا می افتد.
کلام مهر آمیز
لهجه دیگر کلام تایید آمیز، کلمات مهر آمیز است. این نه فقط به نوع گفته های ما بلکه به لحن بیان ما هم ربط دارد. هر جمله ای می تواند دو معنا مختلف داشته باشد که بستگی به طرز بیان شما دارد. جمله (( من دوستت دارم )). اگر با نرمی و ملاطفت ادا بشود، می تواند تجلی راستین عشق باشد. اما این جمله چطور ، (( من دوستت دارم ))؟ علامت سوال کل معنای این سه کلمه را تغییر می دهد.
گاهی کلمات ما یک چیز می گویند اما لحن صدای ما چیز دیگری می گوید. در این مواقع ما پیامی دوگانه می فرستیم. مردم معمولا پیام مارا بر مبنای لحن صدایمان تعبیر می کنند نه کلماتی که به کار می بریم.
طرز صحبت ما فوق العاده مهم است. خردمند عهد باستان گفته : (( پاسخ ملایم، خشم را دور می کند.)) وقتی همکارتان عصبانی است و کلمات آتشین بر زبان می راند، چناچه بخواهید راه عشق را انتخاب کنید، متقابلا با حرارت بیشتر جوابش را نمی دهید بلکه با صدایی نرم و ملایم سخن می گویید. شما به او اجازه می دهید از رنجش و خشم و تصورش از واقعه حرف بزند. شما سعی می کنید خودتان را جای او بگذارید و اوضاع را از چشم او ببینید و بعد با لحنی نرم و ملایم به او بگویید که می فهمید چرا او چنین احساسی دارد. اگر خطایی در مورد او کرده اید، به اشتباهتان اعتراف خواهید کرد و تقاضای بخشش خواهید کرد. اگر تصور شما از اوضاع با او متفاوت است ، می توانید با مهربانی دیدگاهتان را توضیح بدهید. شما به دنبال تفاهم و سازش خواهید بود و سعی نمی کنید ثابت کنید که تصور شما تنها راه منطقی تعبیر اتفاقی است که افتاده. این یعنی عشق بالغ. عشق با مهربانی سخن می گوید.
زبان دوم عشق:
هدایا
معنای یک هدیه
هدیه درست
هدیه شی ء ملموسی است که می گوید : (( من به تو فکر می کردم، و می خواستم این را داشته باشی. دوستت دارم )).
برخی هدایا فقط چند ساعت عمر می کنند. بسیاری از مادران مجرد این نوع هدیه را می شناسند- گل قاصدکی که بچه از حیاط خانه کنده و به مادر داده. هدیه به سرعت از بین رفته اما خاطره آن سال ها باقی مانده است. اما برخی از هدایا، مثل آن صندلی راحتی، تمام عمر دوام دارند. خود هدیه مهم نیست. عشقی که هدیه بیانگر آنست مهم است. هدیه درست نشانه ای است که عشق عاطفی را می رساند.
زبان هدیه دادن را بیاموزید
اما کسی که می گوید: (( من اهل هدیه دادن نیستم )) چه ؟ او می گوید : (( من توی زندگیم هدیه زیادی دریافت نکرده ام و هرگز یادنگرفتم چطوری هدیه انتخاب کنم. هدیه دادن اصلا در ذات من نیست )). تبریک می گویم. شما همین الان اولین کشف لازم برای تبدیل شدن به یک عاشق بزرگ را کردید. عشق به تلاش نیاز دارد. اغلب اوقات عشق مستلزم این است که شما زبان عشقی را که هرگز به آن صحبت نکرده اید یاد بگیرید. خوشبختانه، هدیه دادن یکی از آسان ترین زبان های عشق است.
از کجا باید شروع کنید؟ به حرف های کسی که دوستش دارید گوش بدهید. ببینید علائق بچه های او چیست.
فهرستی از ایده هایی که می شنویم تهیه کنیم و نسبت به نوع هدیه حساس باشید.
چنانچه بخواهید یک هدیه دهنده خوب باشید، شاید لازم باشد نگرش تان نسبت به پول را تغییر بدهید. هریک از ما تصور خاصی از اهداف پول دارد: و ما در رابطه با خرج کردن آن احساس متفاوتی داریم. اگر شما به خرج کردن پول گرایش داشته باشید موقع خرج کردن پول احساس خوبی نسبت به خودتان پیدا می کنید. اگر بیش تر به پس انداز کردن گرایش داشته باشید ، وقتی پولی را پس انداز یا سرمایه گذاری می کنید احساس خوبی نسبت به خودتان پیدا می کنید.
فرض کنیم شما پس انداز کننده هستید. احساسات شما مانع از این می شود که برای ابراز عشق تان پول خرج کنید. من برای خودم چیزی نمی خرم. چرا باید برای یکی دیگه چیزی بخرم؟ اما این نگرش نمی تواند حقیقت را بفهمد – حقیقت این است که شما دارید چیزهایی برای خودتان می خرید. شما با پس انداز کردن و سرمایه گذاری کردن ، احساس ارزشمندی و امنیت عاطفی می خرید. شما با طرز استفاده تان از پول به نیازهای عاطفی خودتان توجه می کنید. اگر متوجه بشوید که زبان اصلی عشق فرد مورد علاقه تان دریافت هدایاست، آن وقت شاید بفهمید که خرید هدیه برای او بهترین سرمایه گذاری ای است که می توانید بکنید. شما روی رابطه تان سرمایه گذاری می کنید و مخزن عشق عاطفی آن فرد را پر می کنید.
به خاطر داشته باشید ،هدف هدیه این است که این پیام را ابلاغ کند (( من دوستت دارم و فکر می کنم این هدیه زندگی تو را بهتر می کند.))
خدمت کردن
زبانی دشوار برای بعضی ها
اما عده ای از مجردها صحبت به این زبان را بسیار دشوار می یابند. چرا که خانواده آن ها همیشه گفته (( هرکس باید سرش به کار خودش باشد)). پیامی که این افراد در دوران کودکی شنیده اند این است (( از من انتظار نداشته باش برایت کاری کنم.)) در نتیجه تمام توجه آن ها در زندگی روی رفع نیازهای خودشان است. آن ها انتظار دارند دیگران هم همین کار را بکنند. چرا من باید کاری برای کسی بکنم که خودش هم می تواند بکند؟ این طرز فکر آن هاست. آن ها می گویند : (( بله البته می توانم به پیر زن نیازمندی کمک کنم )). اما در واقع به ندرت این کار را می کنند.
اگر تصادفا با چنین کسی هم اتاق یا همکار هستید ، بهتر است قبل از انجام هر خدمتی از او سوال کنید ، زیرا اگر موقعی که او بیرون است اتاقش را تمیز کنید ممکن است این را توهین محسوب کند. احتمالا با خودش می گوید: اون فکر می کنه که من وظیفه ام رو انجام نمی دم. از نظر شما عمل تان عاشقانه بوده، اما از نظر او توهین آمیز محسوب می شود.
بنابراین، پیش از خدمت کردن بهتر است بپرسید : (( دلت می خواد این کارو برات انجام بدم... )) به هر حال هدف شما این است که با ابراز محبت تان زندگی او را بهتر کنید. شما نمی خواهید کاری را بکنید که شخص مقابل تان آن را منفی قلمداد می کند. اگر پاسخ او (( نه )) بود و می گفت که (( خودم این کارو می کنم )) فکر نکنید دست رد به سینه تان زده است و این را شخصی قلمداد نکنید. او صرفا به شما اطلاع می دهد که در این لحظه این زبان عشق را نمی خواهد.
اما اگر خدمت کردن در ذات وجود شما نیست، باز هم یادگیری این زبان ارزشش را دارد. این راهی است برای ابراز احساس مسئولیت خود نسبت به رفاه و سعادت دیگران.
زبان چهارم عشق:
وقت گذراندن با یکدیگر
لهجه های وقت گذراندن با یکدیگر: گفتگوی متمرکز
زبان عشق وقت گذراندن با یکدیگر نیز مثل کلام تایید آمیز چندین لهجه دارد. یکی از متداول ترین لهجه ها گفتگوی متمرکز است. منظور من از گفتگوی متمرکز، گفتگوی دو نفره ای است که طی آن دو نفر تجارب، افکار ، احساسات و آمال و آرزوهای خود را باهم در میان می گذارند و در فضایی آرام و بی مزاحم حرف می زنند.
گوش کردن...
گفتگوی متمرکز کاملا با زبان عشق کلام تایید آمیز فرق دارد. کلمات تاییدی روی آنچه می گوییم تمرکز می کنند، در حالی که گفتگوی متمرکز کاملا معطوف به چیزی است که می شنویم. چنانچه من با وقت گذاشتن برای شما بخواهم محبتم را نشان بدهم و ما بخواهیم مدتی باهم گفتگو کنیم، به این معنی است که من با بذل توجه کامل به حرف های شما گوش می دهم م به طرزی غیر آزار دهنده پرسش هایی از شما می پرسم تا بتوانم از افکار، احساسات و آرزوهای شما با خبر شوم.
اگر من سی دقیقه از وقتم را چنین گفتگویی با شما اختصاص بدهم، یعنی سی دقیقه از زندگیم را به شما اختصاص داده ام. گفتگوی متمرکز نشان می دهد کهمن به شما توجه دارم. این خصوصا زمانی صحت دارد که زبان عشق شما وقت گذراندن با یکدیگر باشد.
لهجه های وقت گذاشتن برای یکدیگر: گوش دادن سازنده
سایر مجردهایی که به راحتی حرف می زنند نیز ممکن است مشکلی داشته باشند که به همان اندازه مشکل قبل دشوار باشد. این افراد شنونده های فوق العاده بدی هستند. آن ها فقط تا لحظه ای به حرف هایتان گوش می دهند که موضوع صحبت تان را بفهمند ، و بعد تمام افکاری را که در سرشان می گذرد و ربطی هم به موضوع صحبت ندارد برایتان نقل می کنند. یا اگر در مورد یک مشکل شخصی تان با آن ها حرف بزنید، فورا جوابی می دهند و می گویند در این موقعیت چکار باید بکنید. آن ها استاد تجزیه و تحلیل مسائل و یافتن راه حل ها هستند. اما هیچ مهارتی در گوش دادن همدلانه ندارند و قادر نیستند طرف مقابل را درک کنند. تعداد خیلی زیادی از مجردها جزو این دسته هستند.
تماس فیزیکی
وقتی ما بچه هستیم، پیش از اینکه بتوانیم چهار دست و پا راه برویم یا غذای جامد بخوریم، با عشق زنده ایم. طرح های تحقیقاتی متعدد در حوزه رشد کودک همگی به یک نتیجه رسیده اند. نوزادانی که در آغوش گرفته می شوند، بوسیده می شوند، و با ملایمت لمس می شوند زندگی عاطفی سالم تری نسبت به نوزادانی خواهند داشت که مدت های مدید بدون هیچ تماس غیزیکی به حال خود رها می شوند. همین امر در مورد بزرگسالان نیز صادق است. اگر از خانه های سالمندان کشور دیدن کنید در خواهید یافت که سالمندانی که از سوی دیگران لمس و نوازش می شوند روحیه مثبت تری داشته و به طور کلی زندگی بهتری نسبت به سالمندان دارند که بغل نمی شوند. تماس فیزیکی مثبت و ملایم یکی از زبان های اساسی عشق است.
بدن برای لمس کردن ساخته شده است. حس لامسه بر خلاف چهار حس دیگر ما به نقطه خاصی از بدن محدود نیست. گیرنده های کوچک حسی در سر تا سر بدن پراکنده اند. وقتی این گیرنده ها لمس می شوند یا فشار داده می شوند، اعصاب ما این محرک ها را به مغز منتقل می کند، مغز آن ها را تعبیر می کند، و ما متوجه می شویم که چیزی که لمس مان کرده گرم است یا سرد، و سفت است یا نرم. باعث درد می شود یا لذت، شاید هم آن تماس را مهر آمیز یا خشونت بار تلقی کنیم.
بعضی از بخش های بدن حساس تر هستند. نوک انگشتان ما و نوک بینی ما فوق العاده حساس است. نوک زبان هم همین طور . در مقابل ، پشت شانه ها کمتر از بقیه جاها حساس است. تفاوت موجود بخاطر این واقعیت است که گیرنده های کوچک حسی به طور موزون و یکنواخت پخش نشده اند بلکه گروهی و دسته دسته در بدن ما قرار گرفته اند. اما حالا هدف ما این نیست که پایه عصب شناسانه حس لامسه را بفهمیم، بلکه ما می خواهیم اهمیت روانشناسانه آن را درک کنیم.
تماس فیزیکی می تواند رابطه ای را بسازد یا از بین ببرد و می تواند هم نفرت را منتقل کند هم محبت را . از نظر کسی که زبان اصلی عشق او تماس فیزیکی است، این پیام بسیار رساتر از ادای جمله (( دوستت دارم )) یا (( از تو متنفرم )) است. اگر از تماس فیزیکی با کسی خودداری کنید خود را منزوی کرده و در مورد عشق و محبت خودتان شک و تردید ایجاد خواهید کرد. هرکودکی که با ملایمت در آغوش کشیده شود این عمل را ناشی از مهر و محبت تلقی خواهد کرد اما کودکی که زبان اصلی او تماس فیزیکی است آن را فریاد رسای عشق به حساب خواهد آورد. همین امر در مورد افراد مجرد نیز صادق است. وقتی به حرف های دوستی که احساس افسردگی می کند گوش می کنید و به شانه اش می زنید، با صدای بلند می گویید : (( دوستت دارم، من با تو هستم، و تو تنها نیستی .))
ما به طور تقریبا غریزی در زمان بحران یکدیگر را در آغوش می گیریم، چرا؟ زیرا تماس فیزیکی از راه های قدرتمند عشق است. در زمان بحران ، ما بیش از هر چیز نیاز داریم محبت دیگران را احساس کنیم. ما همیش نمی توانیم رویدادها را تغییر بدهیم اما اگر بدانیم که دوستمان دارند زنده می مانیم و ادامه می دهیم.
مجردها هم از بحران های عادی زندگی معاف نیستند. مرگ والدین اجتناب ناپذیر است. تصلدفات رانندگی هرساله هزاران نفر را فلج می کند و به کام مرگ می فرستد. بیماری استثناء قائل نمی شود. یاس و دلسردی بخشی از زندگی ماست. مهم ترین کاری که شما در زمان بحران می توانید برای دوستی انجام بدهید این است که او را دوست داشته باشید و به او محبت کنید. اگر زبان اصلی عشق او تماس فیزیکی است، هیچ چیز مهم تر از این نیست که وقتی گریه می کند در آغوشش بگیرید. کلمات شما ممکن است معنای چندانی نداشته باشد اما تماس فیزیکی تان به او نشان می دهد که به فکرش هستید. بحران ها فرصت هایی بی همتا برای ابراز عشق هستند. نوازش های شما مدت ها پس از سپری شدن بحران در خاطر می ماند. بی محبتی شما هرگز فراموش مخواهد شد.
چه تعداد افراد مجرد موفقی که حاضرند همه چیزشان را بدهند تا پدرشان از صمیم قلب آن ها را بغل کند؟ ضربه ملایمی به پشت، بوسه ای بر گونه، لمس ملایم بازو، گرفتن دست ها ، و بغل کردن ، همگی لهجه های زبان عشق تماس فیزیکی هستند.
انتخاب زمان مناسب
زمان مناسب برای لمس دیگری به میزان زیادی بستگی به خلق و خو و خواست طرف مقابل دارد. مادر مجردی می گفت : (( من از طرز در بستن پسرم وقتی به خانه می آید می فهمم که آیا می خواد لمسش کنم یا نه. اگر در را محکم بکوبه یعنی موقع لمس کردنش نیست. اما اگر در را با حوصله و آرام ببنده یعنی می گه : (( مامان دوس دارم لمسم کنی . )) مادر مجرد دیگری می گفت : (( من از مقدار فاصله ای که دخترم موقع حرف زدن از من می گیره می فهمم که دلش می خواد لمسش کنم یا نه . اگر موقع حرف زدن او طرف اتاق وایسه می فهمم که نمی خواد لمسش کنم ، اما اگر بیاد جلو و نزدیکم وایسه می دونم که ناز و نوازش منو می خواد . ))
اغلب اوقات مردم با زبان بدنشان روحیه شان را نشان می دهند – یعنی ایکه چقدر نزدیک شما می ایستند، یا دست به سینه می نشینند یا حرکات دیگری که به بدنشان می دهند. مشاهده زبان بدن دیگران به شما نشان می دهد که زمان مناسب لمس آن ها چه موقعی است. تقریبا همیشه لمس افراد موقعی که اعصبانی هستند نادرست است. خشم احساسی است که افراد را از یکدیگر دور می کند. اگر شما سعی کنید کسی را که اعصبانی است بغل کنید، تقریبا همیشه دست رد به سینه تان خواهد خورد. تماس فیزیکی در چنین مواقعی به عنوان تلاش جهت کنترل فرد تلقی می شود و نیاز او برای استقلال ضربه می زدند. بنابر این ، او خودش را از دسترس شما دور می کند.
مکان مناسب
مکان مناسب لمس کردن نیز مهم است . پسر بچه ده ساله ای پس از هر بازی فوتبال به سوی مادرش می دوید و از این که مادرش او را در آغوش می کشید استقبال می کرد. او کنار مادر می ایستاد و منتظر تعریف و تمجید و نوازش های او می شد. اما وقتی شانزده سالش شد پس از پایان بازی دیگر دنبال مادرش نمی گشت بلکه دعا می کرد که مادرش دنبالش نگردد. مادران و پدران مجرد بهتر است تلاش کنند تا مکان مناسب برای لمس کودکان و نوجوانان را بیابند.
همین قضیه در مورد جوانانی که نامزد کرده اند صادق است. گرفتن دست یکدیگر در تنهایی با گرفتن دست هم در فروشگاه بزرگ و پرجمعیت فرق دارد. چیزی که در یک مکان مناسب است شاید در مکان دیگر مناسب نباشد. کلید اصلی این است که به خواست نامزدتان احترام بگذارید. تمس فیزیکی اجباری در مکان هایی که مناسب و راحت نیست نمی تواند نشانه عشق باشد بلکه علامت خودخواهی است. این امر مارا به طرز تماس فیزیکی می رساند.