من خودم را باور دارم!
اسم من پایی است.
فرزند پروری مثبت
قانون اساسی برای پدر و مادر بودن این است:هیچ قانونی وجود ندارد.یک چیز برای هر فردی صادق نیست و چیزهایی که تقریبا برای هر فردی صادق است همیشه اینطور نخواهد بود.به تجربه دریافتم پیشگیری از مشکلات بهتر از حل آنهاست.
زمان خواب
اگر کودک روال معمول خانه را درک کند،انتقال از وضعیتی به وضعیت دیگر آسان تر است.در تصمیم گیری برای زمان خواب برنامه خانواده و مقدار خوابی که کودک به آن نیاز دارد،باید مورد توجه قرار گیرد.زمانی که کودک برای خوابیدن آماده می شود نیز عامل مهمی است.بعضی از کودکان فعال،قبل از خواب حداقل به یک ساعت زمان نیاز دارند تا آرام بگیرند و به خواب بروند.بعضی دیگر به محض آنکه سر خود را روی بالش می گذارند به خواب می روند.
اگر کودک صبح به مدرسه،مهد کودک یا نزد پرستار می رود،خانواده باید طوری برنامه ریزی کند که در طول شب به اندازه کافی بخوابد و برای آماده شدن جهت فعالیتهای روزانه هم وقت کافی داشته باشد.
به من دست نزن
اختلال کمبود توجه بیش فعالی
*نشانه های اختلال کمبود توجه-بیش فعالی چیست؟
تربیت جنسی با آموزش جنسی تفاوت دارد
بیشترین پرسشی که والدین از روانشناسان و مشاوران مسایل جنسی می کنند،این است که تربیت جنسی با آموزش جنسی چه تفاوتی دارد و چگونه می توان به سوالات جنسی کودک پاسخی ساده و منطقی داد؟
تربیت جنسی با آموزش جنسی تفاوت دارد.آموزش جنسی شرح جزئیات روابط و مراحل جنسی است اما آنچه در تربیت جنسی مطرح است،ارائه مجموعه اطلاعات جسمانی،روانی،اجتماعی و دینی در مورد مسائل جنسی یا در اختیار گذاشتن اطلاعات لازم در مورد مسائلی است که با غریزه جنسی کودک مرتبط است و آموزش آن از سالهای اول زندگی کودک شروع میشود.در این سالها باید مسائلی به کودک آموزش داده شود که ممکن است ارتباطی با آموزش جنسی نداشته باشد،اما بعدها همین موارد در روابط و تعاملات جنسی به او کمک خواهد کرد.
جنسی کودک سولات جواب ساده می خواهد
سن مناسب برای آگاه کردن کودک از مسائل جنسی زمانی است که او سوال جنسی میکند و شروع آن در کورکان متفاوت است.به گفته والدین اولین و مهمترین سوالی که کودک میپرسد این است که بچه چطور ایجاد می شود و چگونه به دنیا می آید؟
ما نباید به کودکمان دروغ بگوییم یا سوال او را بی جواب بگذاریم.والدینی که به سوال جنسی کودک پاسخ نمیدهند یا به کودک می گویند او را از بیمارستان گرفته اند یا از کسی خریده یا از جایی آورده اند یا آنکه القا میکنند که بچه از خوردن چیزی از سوی پدر و مادر و بزرگ شدن او در شکم مادر ایجاد می شود،باعث ایجاد ترس و دلهره در کودک شده و روان او را بیمار میکنند.
داستان را این گونه بگویید
میتوانید برای ارائه یک داستان منطقی از یک روان شناس کمک بگیرید یا با زبانی کودکانه برای فرزندتان این گونه توضیح دهید،وقتی پدر و مادر میخواهند که بچه ای داشته باشند ب یکدیگر از خداوند درخواست می کنند که به آنها بچه ایی بدهد.خداوند هم یک کودک زیبا در شکم مادر قرار میدهد.آن کودک طی 9 ماه در شکم مادر بزرگ می شود و پس از گذشت این مدت در بیمارستان توسط پزشک به دنیا می آید،اماشاید کودک بپرسد که چرا پدر ها بچه بدنبا نم آورند؟باز هم میتوانید با زبانی کودکانه بگویید خداوند بدن پدر و مادر را متفاوت آفریده است و فقط مادر ها می توانند بچه به دنیا بیاورند.
ازچه سنی آغاز میشود
سنین 3تا 5 سالگی ببعد سن سوال کردن است و بخشی از پرسش های کودکان نیز در مورد مسائی جنسی است.از حدود 5سالگی ببعد ممکن است کنجکوی های جنسی به گونهایی دیگر در میان کودکان دیده شود.
به عنوان مثال پسر بچه ایی که مادر خود را در حال عوض کردن لباس می بینید میخواهد او را نگاه کند اما پدر و مادر باید پوشش مناسب را در منزل و هنگام استحمام فرزندشان داشته باشند. پس مسئله مهم این است که پدر و مادر هنگام استحمام فرزند جنس مخالفشان پوشش مناسب را حفظ کنند.
کودکان را بی اعتماد نکنیم
در بعضی از موارد کودکان سوال هایی میپرسند که پدر و مادر فکر می کنند مناسب سن شان نیست و نمی دانند چگونه باید به این پرسشها جواب دهند.در اینگونه مواقع نباید به هیچ عنوان به کودک دروغ گفته شود.اگر پدر و مادر نمی داند که چه جوابی بدهند،باید جواب را بتعویق بیاندازند و مثلا بگویند "هر وقت بزرگ تر شدی من برایت توضیح می دهم"،"وقتی به مدرسه رفتی من جواب تو را خواهم داد."در واقع به تعویق انداختن و فرصت گرفتن بهترین کاری است که والدین می توانند انجام دهند.نباید اطلاعات اشتباه به کودک داده شود با دروغ گفتن نه تنها کنجکاوی کودک تامین نمی شود بلکه اگر چیزی به کودک گفته شود و او متوجه دروغ والدین شود کنجکاویش بیشتر هم خواهد شد.مثلا برخی پدر و مادر ها به فرزندشان میگویند "ما تو را خریدیم"همین اطلاعات غلط باعث بی اعتمادی کودک به والدین می شود.
مهم آن است که والدین در برابر این نوع پرسش ها به خود مسلط باشند و ضمن آن که شنونده خوبی هستند به کودک اجازه دهند سوال را کامل بپرسد. باید توجه داشت اگر والدین به عنوان نزدیک ترین افراد به کودکان مورد اعتماد آن ها نباشند به کودکان یاد می دهند نسبت به سایرین هم احساس بد بینی و منفی گرایی پیدا کنند. به این ترتیب کودکان کم کم می آموزند به هیچ کس اعتماد نکنند که این ممکن است تبعات بدی را در آینده برای آن ها به وجود آورد.
<استقلال چیست؟ به چه آدمی مستقل می گوییم؟
استقلال یکی از نیازهای انسان است. همه ی انسان ها به نوعی به دنبال مستقل شدن هستند. به این عنی که فرد بتواند تصمیم گیری کند، روش های زندگی خود را انتخاب کند، تجربه کند، مرتکب خطا شود و مهارت بیاموزد.
استقلال یک امر مطلق نیست. این طور نیست که انسان ها اگر به استقلال نیاز دارند دیگر به وابستگی نیاز ندارند. وابستگی یکی از نیازهای انسان هاست که زندگی جمعی ما را تامین می کند. مادر بهترین حالت استقلال، در عین حال وابسته ایم. یعنی استقلال ما به وابستگی های مان گره خورده است. به عبارت دیگر این دو موضوع در دو طرف یک طیف قرار دارند و ما در میانه ی آن طیف هستیم. استقلال نیازی است که در همه ی آدم ها وجود دارد و یک نیاز مطلق نیست. انسان به دنبال استقلال می گردد و در عین حال در پی وابستگی نیز هست. اگر می گوییم نوجوان تمایل به استقلال دارد، معنایش این نیست که به وابستگی به خانواده تمایل ندارد. وقتی تمایل به استقلال نوجوان نادیده گرفته می شود، در مواردی، وی برای رسیدن به استقلال مجبور است نیازش را به وابستگی به خانواده نادیده بگیرد و این باعث می شود که ارتباطش را با خانواده اش قطع کند، از خیر کمک های آن ها بگذرد و نیاز خود به وابستگی، در ارتباط با دوستانش جست و جو کند.
استقلال ممکن است در اشکال کختلف باشد. می تواند در زمینه ی تصمیم گیری، ابراز احساسات و هیجانات یا در حوزه های مربوط به رفتارها، شغل، تحصیل، اخلاق و ... باشد. اتفاقی که در دوران نوجوانی می افتد، گذر از دوران کودکی است، گه در آن وابستگی بسیار زیاد است به این معنی که کودک در حوزه های مختلف به والد وابستگی دارد. اوج این دوره، دوره ی نوزادی و شیر خوارگی کودک است که هر چه فرد بزرگ تر می شود و رشد بیش تری می یابد ، استقلال را بیش تر تجربه می کند . ما انتظار داریم که این سیر مستقل شدن، فرآیندی پیوسته باشد و نه یک فرآیند مقطعی. این فرآیند از همان اوایل کودکی شروع می شود ولی در 10یا 11 سالگی سرعت می گیرد و به تدریج تا حدود 18 یا 19 سالگی کامل می شود. در این هنگام فرد آمادگی پیدا می کندکه کاملا ازخانواده مستقل شود. معمولا در این دوره والدین احساس می کنند که نوجوان شان دارد از آن ها جدا و دور می شود. این فرآیند جدایی معمولا در اوایل نوجوانی اتفاق می افتد ولی در انتها، نوجوان به سمت خانواده باز می گردد. در تمام این دوران ارتباط های عاطفی با خانواده برقرار است.
در این زمان تعریف جدیدی از ارتباط با خانواده شکل می گیرد، تعریفی که نوعی احساس فردیت یافتگی هم در آن متبلور می شود. در این هنگام نوجوان به خانواده اعلام می کند که: می خواهم خودم تصمیم بگیرم، خودم تجربه کنم و ... این خودم، خودم ها در واقع یک نوع اعلام استقلال است. در این طور مواقع، والدین به سبب نگرشی که از قدیم نسبت به فرزند خودشان دارند و با توجه به وابستگی های دوران کودکی، دایما گوشزد می کنند که این کار را بکن و آن کار را نکن، این کار خوب است، این کار بد است و ... و این رویه را ادامه می دهند و به همان شیوه عمل می کنند. در این مواقع است که به مشکل بر می خورند و درگیری اتفاق می افتد. نوجوان اعلام می کند: من خودم تصمیم خواهم گرفت. اگر والد نسبت به این نوع نگرش یا تغییراتی که در این فرآیند اتفاق می افتد آگاه باشد طبعا می تواند روش خود را تغییر دهد و متناسب با رشد نوجوان، آن ها هم تغییر کنند. همان طور که هیچ وقت یک بزرگسال را وادار نمی کنیم که این کار را بکن و آن کار را نکن بلکه در مورد آن ها انتظارات و در خواست های خودمان را مطرح می کنیم . آن ها هستند که تصمیم می گیرند و از این که نپذیرند ممکن است ناراحت شویم ولی انتظار نداریم حتما بپذیرند. گاهی نیز با آن ها وارد مذاکره می شویم و سعی می کنیم عقایدمان را نزدیک کنیم. در همه ی این حالات استقلال بیش تری برای تصمیم گیری فرد مقابل در نظر می گیریم.
این ،" شیوه ی تعامل با بزرگسال است. با این حال با نوجوان نمی توان به شیوه ی بزرگسال رفتار کرد. از یک سو نوجوان توانایی بیش تری برای استدلال منطقی کسب کرده است و می خواهد از این توانایی استفاده کند و در تصمیم گیری ها مستقل باشد، از سوی دیگر این سبک استدلال به قدر کافی پخته نیست و هنوز نوجوان تجربه ی کافی را کسب نکرده است. بنابراین نمی توان به تصمیمات آن ها اعتماد کرد. مشکل وقتی پیدا می شود که والدین انتظار داشته باشند نوجوان به اندازه ی آن ها تجربه داشته باشد تا بتواند تصمیم بگیرد. یا این که حالا که والدین ، هم استدلال شان از پختگی بیش تری برخور دار است و هم تجربه ی بیش تری دارند، چه اشکالی دارد که تصمیمات را آن ها اتخاذ کنند و نوجوان هم به همین دلیل بپذیرد؟ بدین ترتیب همه چیز مرتب خواهد بود. بسیاری از والدین این گونه فکر می کنند و سعی می کنند اوضاع را به دقت تحت کنترل داشته باشند. این همان شیوه ای است که در مورد کودکان نیز به کار می رود. در مورد نوجوانان باید شیوه ی دیگری را اتخاذ کنیم.
بیتیید همین حالت را در نظر بگیریم که یک والد آگاه و با تجربه برای نوجوانش تصمیم می گیرد و او نیز به خوبی اطاعت می کند. در ابتدا همه چیز به خوبی پیش خواهد رفت. نوجوان موفقیت هایی را در صحنه های اجتماعی کسب می کند. او کم تر دچار مشکل شده و با خطرات کم تری هم روبه رو می شود. ولی اتفاقی دیگر در پشت این ماجرا روی می دهد و آن این است که در چنین شرایطی توانایی های نوجوان برای تصمیم گیری و حل مشکلات نادیده گرفته می شود. تمام تصمیمات توسط فرد دیگری گرفته شده است. بنابراین در شرایطی که پدر یا مادر حضور نداشته باشند، تصمیم گیری برای او بسیار دشوار خواهد بود. در واقع در این زمینه نوجوان کانلا ناتوان است. اگر چه او در سال های نوجوانی کم ترین مشکل را داشته است ولی در سال های جوانی و میانسالی مشکلات بسیاری خواهد داشت.
شیوه ی تعامل با نوجوان باید با در نظر گرفتن جمیع جهات فوق باشد. باید نوعی هدایت اتفاق افتد. باید سعی کنیم از روش استدلال خود نوجوان برای تصمیم گیری های استفاده کنیم. و او را متقاعد کنیم که این تصمیم یک تصمیم درست است. در این صورت او خود استدلال کرده و از توانایی هایش استفاده نموده است. به علاوه، ما نیز در این فرآیند مشارکت داشته ایم.
درچه زمانی کودکان یا نوجوانان رسما اعلام استقلال می کنند؟
فرد در دو دوره اعلام استقلال می کند، در دو سالگی و در دوره ی نوجوانی. دوسالگی زمانی است که شیرخوار از مادر مستقل می شود. در این سن کودک به والد می گوید: (( خودم می خواهم کارهایم را انجام دهم. خودم می خواهم غذا بخورم. خودم می خواهم لباس بپوشم.)) والد احساس می کند کودکش با او لجبازی می کند، در حالی که این رفتار راهی برای به دست اوردن استقلال است و شیرخوار به این ترتیب اعلام استقلال می کند.
دومین دوره ای که فرد اعلام استقلال می کند، دوره ی نوجوانی است. در این دوره نوجوان می خواهد مستقل شود، اما نه از مادر، بلکه از خانواده، در این دوره ارتباطات اجتماعی گسترده تر از فضای خانواده است. نوجوان به سبب نیاز به مستقل شدن برای خودش حریم خصوصی تعریف می کند. وی به شدت از این حریم خصوصی مراقبت می کند. به علاوه مایل است در تصمیم گیری های خانواده نقش داشته باشد و مسئولیت برخی امور را به دست گیرد. این امور ابتدا در حوزه ی فعالیت های ساده و جاری خانواده است که به تدریج به مسائل پیچیده تر منتهی می شود.
<چرا سر بچه ها داد می زنید؟
چرا با داد و هوار کردن می خواهید بچه را سر جایش بنشانید؟
در بیشتر وارد ما به این امید سر بچه ها داد می زنیم که آنها یاد بگیرند دفعه ی بعد بدون داد زدن ما، کاری را انجام بدهند یا ندهند.
اما چیزی که در واقعیت اتفاق می افتد کاملا برعکس است!
با تکرار فریاد زدن بر سر کودک ، ما به آنها یاد می دهیم تا زمانی که سرشان داد نزنیم، جدی نیستیم.
این باور نادرست است که اگر با صدای بلند حرف بزنیم یا نکته ای را گوشزد کنیم، کودک مان راحت تر می تواند آن نکته را به خاطر بسپارد و در آینده کار اشتباهش را تکرار نخواهد کرد.
نکته ای که به آرامی و با شیوه های درست گوشزد می شود بسیار موثر تر و عمیق تر در ذهن کودک جا می افتد تا نکته ای که با داد زدن به کودک منتقل می شود.
هنگامی که سر کودک داد می زنید در واقع درک اطلاعات توسط کودک را مختل میکنید. اما وقتی به آرامی اشتباهاتش را به او گوشزد کنید او با آسودگی خیال می تواند درک کند که منظور و هدف شما چیست.
اگر به هر علتی سر کودک فریاد کشیده اید بسیار مهم است که در شرایط مناسبی از او عذرخواهی کنید. این کار به شما کمک می کند تا بیشتر حواس تان به واکنش هایتان باشد تا روشی غیر از داد زدن را برای تربیت کودک خود انتخاب کنید.
از اینکه با لایکهاتون، به انتشار بیشتر مطالب فرهنگی و آموزشی کمک می کنید سپاسگزاریم
مسوولیت پذیری
بهترین سن ایجاد مسوولیت پذیری
بهترین سن ایجاد روحیه مسوولیت پذیری در کودکان چه زمانی است؟
ج: دوران خردسالی ،؛ بهترین زمان برای آموزش مسوولیت پذیری است، چرا که کودک به طور فطری به کار و فعالیت علاقه دارد و برایش لذت بخش است و احساس مهم بودن را در او بر می انگیزد. افزون بر این، روحیه استقلال طلبی و خود اتکایی کودک می تواند والدین را در این امر کمک کند.
شما می توانید با توجه به سن فرزند خود، اموری را به او واگذارید تا به مرور به انجام کارهای شخصی و انجام مسوولیت های واگذار شده عادت کند.
کودکان نوپا به جمع و جور کردن لباس ها، قرار دادن لباس های کثیف در سبد مخصوص ، ریختن زباله ها در سطل زباله و ... علاقه دارند.
کودکان 2 ساله می توانند جوراب ها را جفت، و لباس ها را مرتب کنند.
کودکان 3 و 4ساله دوست دارند غذایشان را خودشان بخورندو لباس ها و کفش هایشان را خود بپوشند.
کودکان 5 ساله مایلند میز غذا یا سفره را بچینند، کشوها و رختخواب را مرتب کنند، البته مقصود از چیدن میز یا سفره، حمل و نقل ظرف های داغ غذا یا اشیا ی خطرناک مانند چاقو یا ظرف های قابل شکستن نیست.
کودکان 6 ساله دوست دارند و می توانند نیازمکندی های اولیه منزل ( نان، سبزی، ماست و...) را با فرض مصونیت از خطرها بخرند.
<بیشتر...
خجالت و کمرویی و راههای درمان آن چیست؟
کمرویی یکی از مشکلات جدی برخی کودکان و نوجوانان است و اگر درمان نشود به نوعی بیماری روانی تبدیل خواهد شد .یکی از مهمترین عوامل شکوفا نشدن استعدادهای کودکان و نوجوانان کمرویی است.
علل:
1-انتقال از والدین
برخلاف تصور برخی که کمرویی ارثی است، این گونه نیست.بلکه در واقع از والدین به کودک منتقل میشود.به والدین توصیه میشود برای جلوگیری از این انتقال ، با تمرین و تلقین ، خود را وارد صحنه های گوناگون کنند و از کمرویی بپرهیزند.
2-سختگیری بیش از حد
وقتی در ادب، نظم، عبادت،تحصیل و ...بسیار سخت بگیرید فرزندتان دچار کمرویی میشود.زیرا همیشه او را واداشته اید که کارها را به بهترین شکل انجام دهد و اکنون از این میترسد که اگروارد فعالیتی گروهی شود و به کاری دست زند نتواند انرا به بهترین شکل انجام دهد. بدینن جهت وارد گروه نمیشود واز انجام فعالیت های گروهی گریزان است.توقع بیش از حد شما از کودک همین مشکل را ایجاد میکند.
3-القائات نادرست
متاسفانه گاهی در جامعه و به ویژه در مدارس ،کمرویی با ادب اشتباه میشود و کودک کمرو را بدین جهت که سخن نمیگوید و آزاری ندارد با ادب میخوانند و با این القای نادرست کمرویی را در او تثبیت میکنند. گاهی کمرویی دختران با حیا اشتباه میشود در حالیکه حیا صفتی بسیار پسندیده است و کمرویی ناپسند شمرده میشود و حیا و اجتماعی بودن برای دختران قابل جمع است.
راههای درمان:
1-فشارها وسخت گیری ها را کم کنید و به فرزندانتان ازادی نسبی بدهید.
<از چه سنی باید جلوی دروغگویی کودکان را گرفت؟
23 مرداد 1399 نوشته شده توسط مرکز روانشناسی و مشاوره آراماز چه سنی باید جلوی دروغگویی کودکان را گرفت؟
دروغگویی تا حدود 6 سالگی طبیعی است وجای نگرانی نیست. علت دروغگویی کودکان تا این سن تخیل قوی است.او نمیتواند بین بیداری و رویا و حقیقت و مجاز فرق بگذارد.کودک در این سن جاندارپندار است و به اشیا جان میدهد.وقتی با عروسکش بازی میکند به گونه ای با او حرف میزند که گویا زنده است.
دروغگویی از 6 سالگی به بعد عللی دارد:
1-محیط
دروغگویی اعضای خانواده یا نزدیکان ،کودک را دروغگو میکند. صدای در منزل بلند میشود پدر میفهمد طلبکار است. به فرزندش میگوید بگو پدرم در خانه نیست.پدر به طور غیرمستقیم دروغگویی را به فرزند خود منتقل میکند.
2-جلب توجه
کودکان به طور فطری به توجه نیاز دارند وگاهی برای جلب توجه دیگران ،دروغ میگویند.توصیه میشود به حد کافی به انان توجه کنید تا مجبور نشوند از این طریق ،توجه دیگران را به خود جلب کنند.
3-انتقام جویی
کودک گاهی دروغ میگوید تا از دیگری انتقام بگیرد و در این حالت باید والدین به کودک درس انصاف بدهند وبگویند که پسندیده نیست برای انتقام از دیگری، دروغ بگوید.
4-ترس از تنبیه
اگر کودکان از تنبیه بدنی در امان باشند دروغ نمی گویند.اگر کودک بداند در صورت اشتباه معلم یا والدین او را تنبیه نمیکنند، بلکه به او اگاهی میدهند حقیقت را خواهد گفت.
<آموزش نظم به کودکان:
آموزش نظم به کودکان شاید به نظر کاری مشکل و زمان بر باشد اما اموزش از راه صحیح به سرعت نتیجه میدهد حتی در مورد سرسخت ترین کودکان.
-هرگز در مقابل بی نظمی فرزندتان از کوره در نروید
-کودکان فراموش کارند و نیاز به یاداوری دارند پس هرازگاهی به انها یاداوری کنید
-به فرزندتان مسئولیت و حق انتخاب دهید تا احساس قدرت کنند
-برای هر وسیله ای در اتاق کودک جای معینی تعیین کنید
-در اموزش نظم به کودکان نباید از انها انتظار کمال مطلوب داشت
-مراقب باشید که تن صدایتان دوستانه و بیان کننده حسن نیت شما باشد
-در ازای انجام مسئولیت به کودک پاداش مادی ندهید چون این کار انگیزه های درونی کودک را کور میکند
شایع ترین انواع ترسها در سنین مختلف کودکان:
11 مرداد 1399 نوشته شده توسط مرکز روانشناسی و مشاوره آرامشایع ترین انواع ترسها در سنین مختلف کودکان:
شش ماهگی: ترس از غریبه ها
هشت ماهگی: جداشدن از والدین، افتادن
یک سالگی: جدا شدن از والدین،صدا، حیوانات،حمام کردن، دکتر
دوسالگی:جداشدن از والدین، آموزش توالت رفتن،حمام کردن،شب هنگام خواب، دکتر
سه سالگی: از دست دادن والدین،آموزش توالت رفتن، شب خوابیدن، موجودات خیالی، هرکسی که از نظر ظاهری با اعضای خانواده تفاوت داشته باشد مانند: اشخاص ناتوان و معلول، کسانی که رنگ پوست شان متفاوت است و...
چهار سالگی: صدا، حیوانات،شب هنگام خواب،موجودات خیالی، کسی که از نظر ظاهری با اعضای خانواده تفاوت دارد، از دست دادن والدین، مرگ، طلاق
پنج سالگی: صدا، حیوانات، موجودات خیالی ( روح، دیو)، گم شدن، رفتن به مهدکودک،از دست دادن والدین، مرگ، صدمه جسمانی