سازگاری بچه ها با به دنیا آمدن یک خواهر یا برادر و کنار آمدن آنها با یکدیگر متداولترین نگرانی های والدین هستند.تقریبا80درصد کودکان حداقل یک خواهر یا برادر دارند.
خواهر و برادر ها بطور مستقیم(با الگو شدن یا تقویت رفتارهای مناسب و نا مناسب)و بطور غیر مستقیم(با استرس ایجاد کردن برای پدر و مادر که مهارت های پدر و مادری کردن والدین را تحت الشعاع قرار می دهد) بر رشد یکدیگر تاثیر میگذارند. وقتی بچه کوچکتر 3-4ساله است،تعاملات او با خواهر و برادر بزرگترش به سرعت زیاد میشود ولی بعد از آن از لحاظ دفعات منظم میشود.وانگهی وقتی بچه کوچکتر به سن مدرسه رفتن می رسد عصبانیت،ناراحتی و اختلافات او در جریان روابطش با خواهر و برادر بزرگترش کمتر میشود.
سازگار شدن با تولد خواهر یا برادری دیگر
تولد فرزندی جدید،استرس مهمی برای خواهر و برادر او است و بروز برخی واکنش ها درخواهر یا برادر نشان میدهد.که در حاکنار آمدن با این سترس هستند. با تولد فرزند دوم فرزند اول وارد دوران سخت و پیچیده سازگاری میشود. رابطه خردسالان با خواهر و برادرهای خودرابطه ضد و نقیضی است چون اکثر کودکان به تولد خواهر و برادر جدید خود واکنش های مثبت و منفی نشان میدهند. واکنش های معمول کودک بزرگتر عبارتند از:بیشتر شدن دفعات ایستادن در مقابل والدین،و بیشتر شدن عصبانیت و پرخاشگری،چسبیدن به والدین،ناراحت شدن از جدایی و سایر رفتارهای اضطرابی،تشدید مشکلات مربوط به توالت رفتن ی پناه بردن به شیشه شیر پستانکدار و سایر رفتار های نشانگر.تحقیقات همچنین نشان می دهند پس از تولد فرزند دوم تغییرات قابل توجهی در رابطه والدین با فرزد اول رخ می دهد..تعجبی ندارد که مادران به دنبال تولد فرزند دوم و،قت کمتری برای فرزند اول بگذارند و در عوض پدرها وقت بیشتری صرف فرزند اول کنند.مادران نیز بنا به مصالح عملی،بیش از پیش از فرزند بزرگتر خود توقع استقلال و پختگی دارند.بعد از تولد فرزند جدید امنیت خاطر کودکان خصوصا کودکان بزرگتر(2تا5) ساله کم می شود هر چند ماندگار یا موقتی بودن این کاهش امنیت خاطر مشخص نیست.
مداخلات/پیشگیری ها
بهترین نگاه در مورد طلاق آن است که خود طلاق بر کودک و خانواده تاثیر نمی گذارد بلکه فرایند طولانی و کشدار تغییر و انطباق قبل و بعد از طلاق بر کودک و خانواده تاثیر می گذارد.. گاهی فرایند انطباق اعضای خانواده طولانی می شود و آنها در این فرایند با مجموعه پیچیده ای از استرس های شخصی و محیطی، تغییرات و تکالیف انطباقی مواجه می شوند.
برخی از استرس هایی که در سازگاری کودکان با طلاق والدین نقش مهمی بازی می کنند عبارتند از ادامه یافتن اختلافات والدین، نوع روابط والد-کودک، ازدواج مجدد والدین، خصوصیات کودک و مسائل حول و حوش حضانت و نحوه ملاقات والدین با کودک.
اختلاف مستمر والدین بر سازگاری کودکانی که پدر و مادر آنها طلاق گرفته اند و کودکانی که پدر و مادر آنها با هم زندگی می کنند، تاثیر می گذارد.
از نظر کودک مشهودترین و دردناک ترین جنبه جدایی والدین، احساس از دست دادن یکی از والدین است.. تحقیقی قدیمی نشان می دهد بین میزان دسترسی کودک به والدی که حضانت او را برعهده ندارد و سازگاری کودک رابطه هست، یعنی هر چه تماس کودک با والد بیشتر باشد سازگارتر خواهد بود..
با ازدواج مجدد والدی که حضانت کودک را بر عهده دارد ، روابط جدیدی به روابط خانواده افزوده می شود.. کودکانی که در خانواده های ناتنی زندگی می کنند بیش از کودکانی که در خانواده های تنی زندگی می کنند، در معرض ناسازگاری هستند.. پسرها و دخترها تا دو سال بعد از ازدواج مجدد پدر و مادر خود در سازگار شدن با نامادری یا ناپدری مشکل دارند. ولی پسرها بعد از دو سال ظاهرا با حضور نامادری کنار می آیند.. در حالی که دخترها همچنان در پذیرش ناپدری مشکل دارند. ناپدری برای پسرها ساختار، نظارت و حمایتی را که مادرشان فراهم نمی آورد، فراهم میآورند. در حالی که دخترها رابطه نزدیکی با مادر خود برقرار می کنند و حضور ناپدری، رابطه نزدیک آنها را مختل می کند.
داغدیدگی
مرگ اعضای خانواده یا قریب الوقوع بودن مرگ اعضای خانواده بخاطر ابتلا به بیماری های مرگبار، یکی از پراسترس ترین وقایع زندگی کودکان است.
قابل درک است که پدرمادرها ندانند چطور به فرزندان خود کمک کنند بامرگ اعضای خانواده کنار بیایند و یا با بیماری های خطرناک کنار بیایند. تلاش های صورت گرفته در رابطه با تعلیم راه و رسم کنار آمدن با مرگ به کودکان، بر این فرض مبتنی بوده اند که کودکان مرگ را بطور کامل نمی فهمند و اگر هم می فهمند به صلاح آنها نیست در مورد آن اطلاعات کسب کنند.
کودکان در مرحله پیش عملیاتی یعنی تقریبا در 2 تا 6 سالگی خود محور هستند، همان چیزی را که در لحظه تجربه می کنند می فهمند و نمی توانند دیدگاه دیگران را در نظر بگیرند.. کودکان در این مرحله، فهم ناقصی از چهار مولفه اصل مرگ دارند.این چهار مولفه عبارتند از 1-برگشت ناپذیری مرگ 2-همگانی بودن مرگ یعنی هر موجود زنده ای می میرد، 3-نمی فهمند بعد از مرگ، تمام علایم حیاتی شخص قطع می شود و 4-مرگ ناشی از رویداد خاصی است مثل تصادف بیماری وووو در ضمن چون خردسالان دنیا را براساس تجارب خود معنا می کنند مرگ را با تعابیری مثل خواب، جدایی و مصدومیت که تجارب رایج پیش دبستانی ها هستند، توجیه می کنند..
کودکان در مرحله عملیاتی عینی یعنی بین 7 تا 10 سالگی رفته رفته به همیشگی بودن مرگ پی می برند. ولی برای خودشان مرگی متصور نمی شوند یعنی فکر می کنند فقط آدمهای پیر می میرند. در این مرحله مرگ را به علل بیرونی بیماری، جراحت، مصدومیت ربط می دهند نه به علل زیست شناختی. اما در نوجوانی و با آغاز تفکر عملیاتی صوری، درک کودکان از مرگ کامل می شود و نظرات دینی انتزاعی هم در برداشت های آنان جا می گیرد. اکثر بچه ها در 7 سالگی چهار مولفه مرگ را تقریبا به طور کامل می فهمند. وانگهی کودکانی که تجربه ای در باب مرگ داشتند، به دلیل نمونه های ذهنی خود، فهم دقیق تر و مشروح تری از مرگ داشتند.
وسواس موکنی
نتیجه وسواس موکنی که کندن مداوم مو می باشد، کچلی است. اگر چه کودکان مبتلا به این اختلال معمولا موی سرخود را میکنند ولی گاهی موی ابرو، مژه ها، و شرمگاهی و همچنین موی دست و پا و زیر بغل را هم می کنند.در سنجش وسواس موکنی باید احتمال دخالت سایر عواملی که می توانند موجب کچلی شوند، از جمله سفت شانه کردن موی سر، تاباندن محکم موی سر، اگزما، چربی نابهنجار پوست و عفونت های قارچی را رد کنیم . موریزش که یکی از اختلالات کودکان است هم به کچلی ناگهانی سکه ای شکل و بدون زخم در یک یا چند قسمت منتهی می شود. هنوز کسی علت موریزش غیر التهابی را نمی داند ولی شواهدی نشان می دهند موریزش چند هفته بعد از ضربه شدید هیجانی شروع می شود . تشخیص وسواس موکنی از مو ریزش آسان است چون در وسواس موکنی شاهد التهاب برخی نواحی هستیم که موهایش کنده شده است. ضمن اینکه در همین نواحی موی سالم با پیازهای طبیعی وجود دارد.
وسواس موکنی به عنوان اختلال کنترل تکانه ( یک اختلال تکانشگری و وسواسی است که در آن فرد نمی تواند جلوی افکار وسواس گونه و آسیب زای خود را بگیرد.) آمده است . ملاک های تشخیصی آن هم عبارتند از: ا-کندن مکرر مو که به کچلی مشهود منتهی می شود. 2-تنش بلافاصله قبل از موکنی یا تنش هنگام مقاومت در برابر موکنی 3-ارضا شدن و لذت بردن، آرام شدن هنگام موکنی 4-توجیه نشدن مشکل با یک اختلال روانی دیگر یا یک بیماری پزشکی 5-اختلال جدی در کارایی شخص.
این اختلال بین 15/1 تا 5 سالگی ظاهر می شود. فراوانی آن در بین پسران و دختران این مقطع سنی شبیه یکدیگر است هر چند شاید پسر ها کمی بیش از دخترها چنین رفتاری انجام دهند. وسواس موکنی در کودکان بزرگسال تر و نوجوانان مشکلی پیچیده تر و جدی تر را نشان می دهد که می تواند چند دهه طول بکشد این گروه که وسواس موکنی آنها دیرتر شروع می شود عمدتا زن هستند.
سبب شناسی وسواس موکنی تا حد زیادی نامشخص است. البته فرضیه هایی مثل تعارض روان رنجورانه افسردگی، اضطراب یا رفتار آموخته شده در ارتباط با اختلال وسواس فکری عملی مطرح شده است.
برای درمان وسواس موکنی از راهبردهای درمانی رفتاری مختلفی استفاده می شود ازجمله از راهبرد وارونگی عادت، تنبیه، تقویت، جریمه ی پاسخ، پیشگیری از پاسخ، تمرین منفی، بازبینی خود، تصحیح افراطی و آرمیدگی می توان نام برد. اما وارونگی عادت در رفع وسواس موکنی خیلی موثر است. موکنی با پیشگیری یعنی پوشاندن انگشتان یا تنبیه پاسخ شست مکیدن با مالیدن ماده بد مزه روی شست قابل حذف است.
در اکثر درمانهای موفق از پیشگیری از پاسخ همراه با تقویت مثبت مو نکندن یا انجام رفتار ناسازگار استفاده شده است.
شب ادراری
توانایی برای نگهداشتن ادرار و دفع آن در مواقع لزوم به تدریج از 3 سالگی به بعد در کودکان به وجود می آید. با وجود این ،هرگاه کودک قادر به کنترل اعمال دفعی خود در بعد از 8 سالگی نباشد، این عمل نوعی نابهنجاری تلقی می گردد. در صورتی که چنین پدیده ای در روز اتفاق بیفتد به آن بی اختیاری ادرار گفته می شود که امری خطرناک تر است و مستلزم توجه جدی می باشد. دلایل مختلفی برای خیس کردن رختخواب در شب وجود دارد که یکی از آنها ناکارآمدی اسفنگترها است که ممانعت از خروج ادرار می شوند. هرگاه کودک برای مدتی خشک بخوابد و سپس به این مشکل دچار شود، رفتار وی را می توان نوعی رفتار بازگشتی دانست. در برخی از موارد بی اختیاری ادرار ناشی از خصومت کودک نسبت به والدین و یا رفتاری است که برای جلب توجه آنان صورت می گیرد.
روان شناسان شب ادراری کودکان را همراه با عوارض عصبی دیگر مانند انگشت مکیدن، ناخن جویدن، خشم ناگهانی و یا اصطلاحات نامناسب می دانند که به ناپختگی شخصیت وبی کفایتی آنان مربوط می شود. به نظر می رسد که اینگونه کودکان قادر به کنترل انگیزه های خصمانه و خشم خود نیستند و بنابراین، کمک به آنان برای کنار آمدن با خشم می تواند تا حدود زیادی کمک کننده باشد.
درمان این اختلال گاه بسیار ساده است. ممکن است کودک از رفتن به دستشویی بترسد که چاره آن قرار دادن یک چراغ قوه در اختیار او یا روش نگهداشتن آن محل است. ممکن است از روش شرطی کردن استفاده کرد و زنگی را به کار گرفت که به محض خروج اولین قطره های ادرار کودک را بیدار کند . در این گونه موارد محرک اصلی صدای زنگ، محرک شرطی فشار مثانه و پاسخ اصلی بیدار شدن است که با صدای زنگ پیوند می یابد. هرگز نباید کودک را برای این امر تنبیه نمود که ممکن است به جای بهتر شدن کار را بدتر کند. در صورتی که شب ادراری نتیجه ترس و یا انگیزه های ناخودآگاه سرکوب شده باشد باید از روان درمانی استفاده کرد.
شست مکیدن
:
چگونه از رشد مهارتهای هیجانی حمایت کنیم؟
هر کودک مهارتهای هیجانیاش را بهگونهای متفاوت پرورش میدهد. برخی از کودکان از سنین نسبتاً پایین دارای مهارتهای هیجانی قوی هستند؛ درحالیکه برای دیگران پرورش این مهارتها ممکن است بیشتر طول بکشد. فاکتورهای دیگری مانند: خلقوخوی فردی و تفاوتهای فرهنگی نیز در توسعه این مهارتها تأثیرگذار هستند. با چشمپوشی از سطح رشدِ مهارتهای هیجانی کودک، والدین و پرستاران کودک با بهکاربردن راهکارهای به اثبات رسیده زیر به پرورش مهارتهای هیجانی کودک کمک میکنند.
یاد بگیرید پاسخهای هیجانی کودک را بشناسید:
شاید تشخیص برخی احساسهای کودک آسانتر از سایر احساسهایش شود. بهعنوان مثال: احساس لذت و خشم ممکن است واضحتر از احساس خجالت، گناه و شرمندگی شود. زمانی که عواطف و احساسهای کودک مخفی هستند، توجه به کلمهها، زبانِ بدن و رفتار او بسیار مهم است؛ به این خاطر که این نکتهها سرنخی برای درک احساسهای کودک شما است.
انضباط چیست
بعضی وقتها کودکان کارهایی را انجام می دهند که از آنها منع شده اند،در این صورت عده ای از بزرگسالان با تنبیه کلامی و بدنی با این دسته از کودکان مقابله می کنند.گروهی هم تلاش میکنند با دلیل و برهان خطای کودک را گوشزد کنند.برخی دیگر نیز از آن چشم پوشی میکنند یا بی تفاوت هستند و یا نمی دانند د راین باره چگونه رفتار کنند .
عده ای بر این باورند برای اینکه کودک لوس نشود باید او را تنبیه کرد.اما گروهی دیگر رفتاری توام با مهر و محبت را بسیار لازم میدانند.میتوان روشی مابین این دو روش پیدا کرد.توجه صحیح به کودکان،یعنی پیش گرفتن یک روش توام با خوش خلقی و انضبا ط جدی.
انضباط زمانی به بهترین نحو عمل میکند که ما احساس مسولیت کنیم.در این صورت بودن با کودکان را دوست داریم و برای نیاز آنها به امنیت و آسایش احترام قائلیم.اگر مراقب درک کند که کودکان بایکدیگر متفاوتند،برقراری نظم و انضباطعملی میگردد.همچنان برقراری انضباط زمانی کارایی خواهد داشت که مراقب کودک قاطع،هوشیار،مهربان،با برنامه و با اراده باشد.شایسته است خواسته های یک مراقب کودک هماهنگ با روحیات و احساسات کودکان باشد.
راه هایی برای اجتناب از مشکلات
1.به خود فرصت فراوان بدهید:
یکی از مقدمات پیش پا افتاده برای منضبط شدن این است که صبحا زودتر از کودک از خواب بیدار شوید و برنامه های جالب و محرک برای کودکان تدارک ببینید.این آمادگی شما توام با ابراز علاقه صمیمانه به کودکان به آنها میفهماند که حضورشان برای شما مهم است و نحوه عملکرد رفتارشان مورد توجه شماست.در این حالت آنچه که انجام میدهند برای خودشان نیز اهمیت پیدا میکند و کودکان برای اینکه مورد علاقه و احترام مراقبان باشند تلاش میکنند تا بیکار نباشند برنامه ها را ناتمام نگذارند و با دوستانشان کنار بیایند نظم محیط را رعایت کنند به داستان ها گوش بسپارندو هنگام تنهایی راحت و ارام بازی کنند.
2.یک برنامه خوب طراحی کنید:
یک روش برای پیش گیری از مشکلات طراحی یک برنامه متناسب با سن و نیاز کودکان است.اگر نمیدانید چگونه برنامه ایی را طراحی کنید نیاز به کسب اطلاعات بیشتر در مورد برنامه های مراکز نگهداری کودکان کودکستان و دوره های آموزشی دارید.میتوانید در چند دوره آموزشی شرکت کنید و سایر برنامه های نگه داری از کودکانرا مشاهده کنید و یا در کنفرانس ها و کلاسهایی در این زمینه شرکت کنید.کودکان باید در انتخاب وسایل بازی آزاد باشندو نوع بازی نیز مطابق سلیقه شان باشد.بازی هایی از قبیل ایفای نقش والدین در خانه داری نقش مشاغل مختلف و بازی های نمایشی برای کودکان بسیار آموزنه و دلپذیر است.
3.محیط خانه و کلاس را پذیرای کودکان کنید:
<به عنوان یک والد چگونه هوش هیجانی کودکان را ارتقا دهیم؟
07 آبان 1401 نوشته شده توسط مرکز روانشناسی و مشاوره آرامبه عنوان یک والد چگونه هوش هیجانی کودکان را ارتقا دهیم؟
به عنوان یک والد چگونه هوش هیجانی کودکان را ارتقا دهیم؟
کودکان می خواهند عادلانه صبورانه و با احترام رفتار کنند اما در عمل بین خواستن برای درست رفتار کردن با کودک وداشتن توانایی برای موفقیت در انجام این کار دشوار، تفاوت وجود دارد. یافته های پژوهشی نشان می دهد آگاهی از هیجانها و توانایی مدیریت احساس ها بیش از بهره هوشی تعیین کننده موفقیت و کامیابی در همه بخشهای زندگی به ویژه روابط خانوادگی خواهد بود. افزایش هوش هیجانی کودکان به آنها در رویارویی درست و موثر با فراز و نشیب زندگی کمک می کند. پیامدهای نیاموختن هوش هیجانی نگران کننده ایت شوهد نشان می دهند دخترانی که احساساتی چون اضطراب وگرسنگی را از یکدیگر نمی آموزند خطر اختلالات خوردن در آنان بیشتر است. در پسران تکانشی بودن در سالهای نخست زندگی نشانگر خطر بالای بزهکاری و پرخاشگری است. ناتوانی در مدیریت اضطراب و افسردگی احتمال سومصرف مواد و 7 رفتارهای پر خطر را در بزرگسالی را بالا می برد.
بسیاری از راهنمایی های متداول امروزی به والدین، دنیای هیجانها را نادیده می گیرد در حالیکه کودکانی که والدینشان پیوسته آموزش هیجان را به کار می برند وضعیت جسمانی بهتر، نمرات تحصیلی بالاتر و سازگاری بیشتری با دوستان خود دارند، مشکلات رفتاری و خشونت کمتری نشان می دهند و در کل از سلامت هیجانی بیشتری برخوردارند.
آموزش هیجانی به کودکان شامل پنج مرحله است:
1-آگاهی از هیجانها و احساسات کودک: یعنی هوشیار بودن نسبت به وجود هیجانها در دیگران، بیان نکردن علاقه خشم یا ناراحتی به این معنا نیست که کودک آنها را تجربه نمی کند. برای آگاهی از هیجانات کودک ابتدا باید به هیجانات خود واقف باشید. والدینی که سعی می کنید هنگام اضطراب صبور و مهربان باشید یا زمانیکه عصبانی هستید به اجبار لبخند بزنید در حال انکار احساس خود می باشید. این کار کمکی به شما نخواهد کرد بلکه شدت فشار روانی شما را افزایش می دهد. در کودکان نیز چنین اتفاقی می افتد پس لازم است شرایط بروز هیجانات را برایشان فراهم کنید و اجازه بدهید با آنها خود روبرو شوند.اگر فکر می کنید کودکتان احساس ناراحتی ترس یا خشم می کند بهتر است تلاش کنید خودتان را به جای او بگذارید تا دنیا را از دیدگاه او ببینید. این کار کمک می کند بفهمید وقتی برادر کوچکترش دفتر تکالیفش را پاره می کند چه احساسی به او دست می دهد و به جای اینکه سرزنشش کنید که چرا دفتر را جلوی دست برادرش قرار داده راه حلی برای رفع این معضل پیدا کند.
2-شناخت هیجان به عنوان فرصتی برای گفتگو و آموزش: برخی والدین تلاش می کنند تا احساسات منفی فرزندان را نادیده بگیرند به این امید که این احساسات از بین خواهد رفت . اما این شیوه به ندرت کارساز است. برعکس زمانی از بین خواهد رفت که کودک بتواند در مورد آنها صحبت کند. و احساس کند دیگران او را درک می کنند. بهترین زمان آموزش هیجان هنگامی است که هیجان کودک بالا می گیرد. اگر کودک پنج ساله شما از رفتن به مطب دندان پزشکی می ترسد بهتر است ترس او را پیش از رفتن بررسی کنید تا اینکه صبر کنید بر روی صندلی دندانپزشکی بنشیند و گریه زاری کند.
3
ارتباط موثری که والدیند میتوانند با نوجوان داشته باشند
17 شهریور 1401 نوشته شده توسط مرکز روانشناسی و مشاوره آرامچیکار کنیم که ارتباط والدین و فرزندان نزدیکتر بشه.
اولین و مهمترین مساله این است که پدر و مادر فکر می کنند که برقرار کردن رابطه دوستی با فرزندان مشکل می باشد، در صورتی که اگر پدر و مادر کمی حوصله به خرج دهند و صبوری کنند و با آرامش به حرفهای بچه هایشان گوش دهند مسلما خیلی از گره هایی که بایستی با دندان باز شود را با دست باز می کنند. وقتی جوانان احساس امنیت کنند می توانند با پدر و مادر خود صحبت کنند بدون اینکه ترسی از طرد شدن، مورد ضرب و شتم قرار گرفتن، مورد تحقیر قرار گرفتن و مورد مقایسه قرار گرفتن داشته باشند. در این صورت آن جوان یا نوجوان، پدر و مادر خود را محرم اسرار دانسته و ارتباط خوبی بر قرارمی کند. البته این اولین و اساسی ترین قدم است.
یک مثال واضح این که خود ما چرا با یک دوست راحت صحبت می کنیم ولی با پدر و مادر یا حتی با خواهر و برادر نمی توانیم به راحتی صحبت کنیم؟ چون یک دوست فقط به حرفهای ما گوش می دهد و درنهایت برای این که ما را آرام کند، همدردی می کند و حتی یک راهکار هم جلوی پای ما می گذارد، چه درست و چه نا خواسته غلط. ولی پدر و مادرها به محض اینکه بچه صحبت می کند چون نگران هستند که به نوعی از دستش بدهند شروع به گفتن حرفهای تحریک آمیز می کنند، البته ناخواسته و نمی دانند که این حرف ها فاصله ها را بیشتر می کند و بچه برای اینکه جایگاه خود را درخانه از دست ندهد ومورد سرزنش قرار نگیرد، ترجیح می دهد با همان دوست راحت باشد ودردودل کند، به همین راحتی!!.
اما راهکارهایی کاربردی برای حل این مساله و دوستی عمیق با فرزندان:
1- اولین راهکاراین که اگر توانستید تحمل کرده و با آرامش به حرفهایشان گوش کرده بدون اینکه خود را در جایگاه پدر یا مادر بدانید، بلکه خود را یک دوست صمیمی و هم سن و سال او بدانید و راهنمایی اش کنید. بدون اینکه ترسی داشته باشید اولین قدم و بزرگترین قدم را برداشته اید.
تاثیر قصه بر کودکان
قصه یکی از ابزارهای مهم اصلاح رفتار محسوب می شود. اصطلاح قصه گویی ممکن است این موضوع را به ذهن ما برساند که قصه ها بخشی از ارتباط جدی محسوب نمی شوند، بلکه تنها برای سرگرمی هستند، در حالی که قصه ها به ما می گویند که در این جهان چگونه باشیم و به ما فرصت می دهند دیدگاهمان را در مورد واقعیت تغییر دهیم، عبارت دیگر داستان ها باورهای ما درباره خودمان را نشان می دهند. اگر قصه ها در برگیرنده اعمال و پیامدهای آن باشند، موجب رشد اخلاقی می شوند. به همین دلیل یکی از عمده ترین راههای انتقال اخلاقیات، قصه گویی و گوش سپردن به قصه ها بوده است.
قصه چیست؟
قصه یا داستان به نوشته ای گفته می شود که فکر نویسنده ی آن در قالب حکایتی به خواننده عرضه می شود. داستان ها گاه جنبه ی تخیلی دارند و گاهی هم با واقعیات آمیخته شده اند.
ویژگیهای قصه های مفید
بیشتر...
? فرزندان خود را بیشتر ببینیم
جامعه ی که ما در آن زندگی میکنیم بدون تردید
دارای فرصت های تازه ای است و با دشواری های زیادی هم همراه است. خانواده مهمترین حوزه ای است که زندگی ما از آن تاثیر می پذیرد.
مراقبت از فرزندان و رسیدگی به آنها کاری دشوار است.اکثر کودکان، والدین دلسوز و مهربانی دارند که با جان و دل ،غذا، پوشاک ،سرپناه ، تحصیلات و محبت در اختیار آنها می گذارند. رسیدگی و مراقبت از کودکان بی نهايت کاری دشوار است.
مراقبت ، مواظبت و تربیت فرزندان نیازمند وقت گذاشتن و صبر و حوصله والدین است.
چرا فرزندم خجالتی است؟
کم رویی چیست؟
کم رویی، صفت فردی است که به خاطر ترس، محتاط بودن و عدم اطمینان او نزدیک شدن به او مشکل است. فرد کمرو هشیارانه از مواجهه با افراد یا چیزهای مشخص یا انجام کاری همراه آن ها بیزار است. در گفتار یا کردار خود ملاحضه کار است. از ابراز وجود بیزار است و به طور محسوسی ترسو است. ممکن است فرد کم رو کناره گیر یا بی اعتماد و یا از خمیر مایه دیگری باشد: شخصیتی پرسش انگیز، بی اعتماد و مشکوک. فرهنگ لغت، کم رویی را به عنوان ناراحت بودن در حضور دیگران تعریف می کند. اما به نظر می رسد که این تعریف مطلب زیادی به آن چه عموما درباره کم رویی می دانیم بیفزاید. هیچ تعریف واحدی کفایت نمی کند، زیرا کم رویی برای افراد مختلف دارای معانی متفاوت است. کم رویی شرایط پیچیده ای است که آثار مختلفی بر جای می گذارد، از ناراحتی کمختصر تا ترس بی مورد از مردم و روان رنجئری حاد.
علل کم رویی
چرا سر بچه ها داد می زنید؟
چرا با داد و هوار کردن می خواهید بچه را سر جایش بنشانید؟
در بیشتر وارد ما به این امید سر بچه ها داد می زنیم که آنها یاد بگیرند دفعه ی بعد بدون داد زدن ما، کاری را انجام بدهند یا ندهند.
اما چیزی که در واقعیت اتفاق می افتد کاملا برعکس است!
با تکرار فریاد زدن بر سر کودک ، ما به آنها یاد می دهیم تا زمانی که سرشان داد نزنیم، جدی نیستیم.
این نقاشی ساده و ابتدایی به اندازه صد تا کتاب حرف داره!
08 خرداد 1401 نوشته شده توسط مرکز روانشناسی و مشاوره آرامآن مرد از وجود مار درون سوراخ بیخبر است! و زن هم از وجود سنگ روی مرد بیخبر است! زن با خودش فکر می کند که من در حال سقوط هستم، نمی توانم بالا بروم چون مار دست مرا نیش زده است! چرا مرد کمی بیشتر از قدرت خود استفاده نمیکند و مرا بالا نمی کشد!؟ مرد هم با خود فکر میکند که من درد زیادی را تحمل میکنم، با این وجود با تمام توان دست زن را گرفته ام، چرا زن کمی تلاش نمی کند و خود را بالا نمی کشد!؟
حقیقت این است که شما فشاری که بر روی دیگران است را نمیبینید، دیگران هم فشاری که بر روی شما هست را نمی بینند! زندگی اینگونه است! سر کار، در خانواده، فامیل، دوستان و آشنایان! ما باید سعی کنیم یکدیگر را بفهمیم و درک متقابل از هم داشته باشیم! یاد بگیریم متفاوت از قبل فکر کنیم، شاید کمی عمیق تر، واضح تر و در تعامل بیشتر با دیگران باشیم! اندکی فکر کردن و صبور بودن نتایج بزرگی را در پی خواهد داشت! با یکدیگر مهربان باشیم! هر کسی را که در اطراف خود می بینید در حال جنگیدن در زمین جنگ زندگی خود است!