مثل تمبر به هدفی دارید، بچسبید!
آیا در زندگی انسان های موفق دقت کرده اید؟ آن ها هم اندازه ما وقت داشته اند. خیلی هم بیشتر از ما در زندگی با حوادث و اتفاقات ناگوار و ناخوشایند درگیر بوده اند. اما یک چیز آنها را از ما جدا کرده: جرات، استقامت و توانایی شان برای بی تفاوت بودن نسبت به اتفاقی روی برنامهها و هدف های آنها تاثیر می گذارد.
انسانها رویاهای زیادی در سر دارند، اما بسیاری از آنها نمیدانند چگونه آرزوها و رویاهای خود را به واقعیت تبدیل کنند. مشکل این است که ندانیم چه آرزویی داریم. هدفها و آرزوهایمان اغلب در آینده ای دور دست، بسیار مشکل و حتی به طور کلی غیر قابل دسترس به نظر می رسند. گویی بین ما و هدف های مان و به بیانی دیگر به جایی که هم اکنون هستیم و جایی که آرزو داریم باشیم کویری خشک و بی آب وعلف فاصله انداخته است.
می توانید از طریق شناسایی گام های مورد نیاز، شاهراهی برای گذر از این بیابان خشک و بی آب و علف و رسیدن به کعبه مقصود بیابید و در را به روی خود باز کنید. هنگامی که اهداف خود را تعیین کرده و اولویتهای خود را مشخص کرده باشید از اکسیر زمان نهایت بهره را خواهید بود و توانایی خود را برای برداشتن گام های مورد نیاز و رسیدن به اهداف تان افزایش می دهید. و در کنکور رتبه سه رقمی بیاورید، یا اینکه فلان ماشین را بخرید وشاید هم آینه به تازگی به شما گفته باشد که چند کیلو اضافه وزن دارید و به دنبال آن شما نیز به خودتان می گویید وقت آن است که ۵ کیلو وزن کم کنم. اما چگونه؟ چه وقت ؟
با یک دوی آهسته شروع میکنید، روزهای اول برایتان تازگی دارد و لذت میبرید، مدتی می گذرد اما وزن شما چندان تغییری نمی کند، یک هفته دیگر هم میگذرد، فشارهای روزمره زندگی زیاد میشود و توجه شما را از ورزش کردن منحرف می کند و بعد از یک ماه می بینید دوی آهسته شما به تاریخ پیوسته است و شما به وضعیت مطلوب و دلخواهتان نرسیده اید، مشکل از کجاست ؟ وضعیت مطلوب شما کم کردن وزنتان و رسیدن به تناسب اندام بود.شروع کردید اما ...؟ قبول کنید که یا برنامه نداشتید یا اینکه داشتید اما نتوانست آن را خوب اجرا کنید .داشتن هدف و برنامه یک چیز است و اجرای آن چیزی دیگری.
هدف چیست؟
آلپورت روانشناس مشهور، هدف را نیروی انگیزش میداند که ما را به جلو میراند. او " اموندسن " کاشف قطب جنوب را مثال می زند که از ۱۵ سالگی تنها هدف او اکتشاف بود و با هر اکتشاف موفقیتآمیز سطح آرزوهای خود را بالاتر میبرد. هدف در واقع چیز مطلوبی است که فرد می کوشد آن را به نتیجه برساند. وقتی من میکوشم معدل ۱۸ به دست آورم، داوطلب کنکور تلاش می کند رتبه زیر 100 به دست آورددست بگذارید و منتظر زمان باشید تا افکار و اندیشه های دیگران سرنوشت شما را تعیین کند.
معمولا افرادی که مصمم تر باشند برای رسیدن به ایده آل شان آن را به صورت هدف در نظر می گیرند، و از آن به بعد به فکر چگونه رفتن بوده و به فرآیند رفتن فکر میکنند.
جنبه اصلی شخصیت آدمی، مقاصد سنجیده و آگاه یعنی هدف و آرزوهاست. هدف ها به رفتار و آن چه که فرد انجام میدهد معنا و مفهوم می بخشد. وقتی که رفتاری انجام می دهد گویی اینکه رفتارش بوی هدف میدهد.هدف ها راهنمای خوبی برای فهم رفتار کنونی افراد هستند. هدف های بلند مدت وبزرگ کانون وجود آدمی را تشکیل می دهند و سالمند را از کودک و در بسیاری از موارد شخصیت سالم را از ناسالم متمایز میسازند.
هدف های بلند مدت و کوتاه مدت
دانش آموز که میخواهد پزشک شود، ورزشکاری که می خواهند در یک رشته ورزشی قهرمان شود و شمایی که می خواهید...، همه دارا ی هدف های بلند مدتی هستید. بدون شک رسیدن به این هدف ها زمان زیادی می طلبد. گاهی دیده میشود که دانش آموزی که میخواست پزشک شود و ورزشکاری که می خواست قهرمان شود، از هدف های خود چشم پوشی می کنند. در طول این همه مطالعه و تمرین هدف پزشک شدن و قهرمان شدن تحقق نمی یابد.در حقیقت زمانی که افراد برای هدف های بلند مدت تلاش می کنند ممکن است در راه رفتن به سوی هدف تقویت نشوند و از میزان نزدیک شدن به هدف خود آگاه نباشد و با گذشت زمان دچار یأس و ناامیدی شوند.روانشناسان اعتقاد دارند در صورتی باید هدف های بلند مدت خود را به چند هدف کوتاه مدت تقسیم کنید که این هدف های کوتاه مدت بتواند شما را در رسیدن به هدف بلندمدت کمک کند. هدف های کوتاه مدت به شما میگویند که راه رسیدن هدف های بلند مدت در چه سطحی قرار دارید.ثانیا هدفهای کوتاهمدت فرصتهای مکرری را به وجود میآورند تا شما تقویت شوید و به هدف های بلند مدت خود پایبند باشید.
مثلا دانش آموزی که دوست دارد پزشک شود زمانی که قبول شدن با معدل بالا در امتحانات دیپلم را به عنوان هدف کوتاه مدت در نظر میگیرد و موفق میشود، هدف دکتر شدن را نزدیک تر می بیند و امیدوارانه به سوی هدف کوتاه مدت بعدی که دانشگاه است حرکت می کند.
فرآیند رفتن و برنامه ریزی
کتاب های خودیاری زیادی قفسه های کتاب فروشی ها را پر کردند که به خوانندگان توصیه میکنند هدف خود را تعیین کنند و توجه خود را روی آن ها متمرکز کنند. آیا این همه کار است ؟ همانطور که گفته شد تعیین هدف یک چیز است و اجرا و انجام دادن آن چیز دیگری. برنامه ریزی برای نحوه به اجرا درآمده و رسیدن به هدف مستلزم آن است که فرد تصمیم بگیر چه موقع ،کجا، چگونه و برای چه مدت عمل کند؟ وقتی که زمان چگونگی و حتی محل اجرای هدف ها را تعیین می کنید: اول این فرصت ها را از دست نمی دهید. برای موفقیت منتظر فرصت های بزرگ و فوق العاده نباشید. به جای این کار از فرصت های کوچک نهایت بهره را ببرید و آنها را بزرگ کنید." ارل نایتینگل" اعتقاد دارد بهترین فرصتها و اغلب در معمولی ترین نمونه به وجود می آیند. پس بزرگترین فرصت ها به احتمال زیاد همیشه در دسترس ما هستند. ثانیا برنامه منظم کمک میکند وقتی که فرآیندرفتن را آغاز میکنیم دچار تردید نمی شوید. یعنی پایداری و دنبال کردن هدف تقویت میشود و از طرف دیگر کمک می کند که مشکلات و موانع احتمالی در رسیدن به هدف را پیش بینی کرده و آنها را راحتتر حل کنید.
وقتی که فرآیند رفتن را آغاز میکنید با تکلیف هایی مواجه می شوید که شاید دشوارتر از آن باشند که انتظارش را داشتید، یا این که با آشفتگی خاطر فشارهای زمانی مواجه شوید و یا با موانعی روبه رو شد که مجبورتان کنند دوباره از نو شروع کنید. اما زمانی که از قبل برنامهریزی کرده باشید دچار پریشانی و آشفتگی نمیشوید. در حقیقت وقتی که فرآیند رفتن را از طریق یک برنامه مناسب طرح ریزی می کنید توجه خود را به رفتار هدف گرا معطوف میکنید و مزاحمت ها و حواس پرتی های محیطی را نادیده می گیرید.
شاید بزرگترین مشکل است که افراد در دست یابی به هدف ها و خواسته های بزرگ خود دارند ناتوانی آنها در کنترل خواسته ها و گرایش های آنی و موقتی است که در طول زمان برای رسیدن به هدف هایشان با آن ها روبه رو می شوند.
بناه به گفته دیوید راسل سخت ترین چیزی که می توان در زندگی یاد گرفت این است که از روی کدام پل باید در شد و کدام را باید خراب کرد. در چنین مواقعی خود - مدیریتی افراد تاثیر گذار و تعیین کننده است.یعنی اینکه افراد چقدر توانایی کنترل احساسات و عواطف زودگذر خود را دارند؟ در طول فرآیند رسیدن به هدف های بلند مدت، خود - مدیریتی افراد ممکن است چندین بار امتحان شود که لازم است فرد با پختگی عمل کند و اجازه ندهد خواسته های آنی جای هدف های مهم تر را بگیرند. زمانی که گرایش های موقت و آنی از رسیدن شما به هدف های بزرگتر جلوگیری می کنند و یا دسترسی به آن را برای شما مشکل تر می کند سعی کنید آن ها را کنار بگذارید و به سوی هدف های بزرگتر و مهم تر حرکت کنید. در واقع کسانی که احساسات و عواطف خود را کنترل و آنها را به موقع و به اندازه وارد زندگی می کنند، می توانند بدون دلسرد شدن برنامه خود را پیش ببرند.
در پایان یادمان باشد به گفته آبراهام مزلو اگر آگاهانه طرحی در افکنده اید که از آنچه در توان شماست کمتر باشید به شما هشدار میدهم تا آخر عمرتان ناخرسند خواهید بود. پس مانند تمبر شوید و به هدفی که انتخاب کرده اید و تا به مقصد نرسید آن را رها نکنید. در حقیقت راز زیبایی در خواستن و دنبال کردن اهداف وجود دارد و آن این است که در زندگی می توانید چیزی را که دوست دارید به دست آورید وگرنه مجبور خواهید شد چیزی را که دارید دوست داشته باشید. امیدوارم که شما اولی را انتخاب کنید.